سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 

« سرچشمه مهر »

 

روزی امام حسن مجتبی (علیه السلام )،در حال عبور از مکانی بودند که به مردی از اهالی شام برخوردند. مرد شامی توهین و ناسزای بسیاری بر امام روا داشت و حضرت را لعن بسیار نمود.

 

امام(ع)هیچ نفرمودند تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ گشت. آنگاه حضرت رو به آن مرد نمودند و بر او سلام کردند و بر رویش تبسم.

 

آنگاه فرمودند: ای مرد، گمان می کنم در این شهر غریب باشی وگویا در نزد تو امری مشتبه گشته است.... اگر درخواستی از ما داری بگو که آن را برآوریم. اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی ترا ارشاد می کنیم، اگر گرسنه باشی ترا سیر می کنیم و اگر برهنه باشی ترا می پوشانیم ، اگر محتاج باشی بی نیازت خواهیم ساخت و اگر از جایی رانده شدی ترا پناه می دهیم واگرچیزی از ما می خواهی بگو تا برایت فراهم کنیم ، اگر بار سفرت را به خانه ما بیاوری وتا زمانی که در این شهر ساکنی میهمان ما باشی، برای تو بهتر خواهد بود. . .

 

چون مرد شامی این سخنان را از حضرت شنید، به گریه افتاد و گفت:

 

" شهادت می دهم که تویی خلیفه خدا بر روی زمین و خداوند خود بهتر میداند که رسالت و خلافتش را در کجا قرار دهد.... پیش از آنکه ترا ملاقات کنم ، تو و پدرت در نزد من ، دشمن ترین مردم بودید، اما هم اکنون محبوبترین افراد در نظر من هستید. . ."

 

پس مرد شامی به خانه امام(ع) رفت و تا زمانیکه در مدینه بود ، میهمان آن حضرت بود و از دوستداران و معتقدان خاندان نبوت و اهل بیت رسالت گردید.

 

« برگرفته از کتاب منتهی الامال جلد 1 ص 417 »

 

 

 

شباهتی دیگر با وصی موسی (ع)

 

 

 

پس از آن که امام حسن (علیه السلام) متولد شد، حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمومنین (علیه السلام) گفت: برای او نامی بگذار.

 

امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: در گذاردن نام او بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) سبقت نمی گیرم.

 

امام حسن را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آوردند و ایشان در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه. سپس از امیرالمومنین (علیه السلام) پرسید: آیا نامی را برای او گذاشته ای؟

 

ایشان فرمود: در گذاردن نام او بر شما سبقت نخواهم گرفت.

 

رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: من نیز بر پرودگار خویش سبقت نمی گیرم.

 

پس حق تعالی به جبرئیل امر کرد: برای محمد پسری متولد شده است، برو به سوی زمین سلام مرا به او برسان و به او تبریک و تهنیت بگو. (پس از آن) به وی بگو: علی نسبت به تو به منزله ی هارون است به موسی. پس بر فرزندشان نام پسر هارون  را بگذار.

 

جبرئیل به نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد و پیام خداوند را به ایشان رساند.

 

رسول خدا پرسید: اسم او (پسرهارون) چه بود؟

 

جبریئل گفت: اسم او شبٌر بود.

 

حضرت فرمود: زبان من عربی است.

 

جبرئیل گفت: او را حسن نام کن.

 

پس او را حسن نامیدند، زیرا که شبٌر در لغت عرب حسن است و نام پسر بزرگ هارون شبٌر بود.

 

عنایت و توجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسن (علیه السلام) در موارد بسیار  از ولادت ایشان گرفته تا ابراز محبتهای متعدد نسبت به ایشان، مشهود است. در ادامه  به یکی از این موارد اشاره می کنیم.  

 

ابن مسعود می گوید: از رسول خدا شنیدم، هرکه مرا دوست دارد، حسن و حسین را دوست دارد، زیرا که حق تعالی مرا به محبت ایشان امر کرده است.

 

از همین رو نقل می کنند، روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز ایستاد، امام حسن (علیه السلام) بر پهلوی او بود، چون رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سجده رفت، امام حسن بر دوش آن حضرت سوار شد، رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) سجده را طول داد.

 

چون حضرت سلام نماز را گفت، اصحاب به ایشان گفتند: یا رسول الله! به اندازه ای سجده را طول دادی که پیشتر، آن قدر طول نمی دادی، برای همین ما گمان کردیم که در سجده وحی بر تو نازل شده است.

 

حضرت فرمود: وحی بر من نازل نشد ولیکن این پسرم بر دوش من بود، نخواستم که در پایین آمدن او عجله کنم، از همین رو سجده را طول دادم.

 

مردی که سه بار اموالش را با فقرا قسمت کرد

 

فاطمه محمد علی
به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی(ع) کریم آل محمد(ص)
شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود پدرم از پدرخود خبر داد که حضرت امام حسن علیه السلام درزمان خود از همه مردمان عبادت و زهدش بیشتر بود و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج میکرد پیاده می رفت وگاهی با پای برهنه راه می پیمود و هرگاه یاد می کرد مرگ و قبر و بعث و نشور و گذشتن برصراط را گریه می کرد و چون یاد می کرد عرض اعمال را برحق تعالی نعره می کشید و مدهوش می گشت و چون به نماز می ایستاد بندهای بدنش می لرزید به جهت آنکه خود را درمقابل پروردگار خویش می دید و چون یاد می کرد بهشت و دوزخ را اضطراب می نمود مانند اضطراب کسی که او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا مسئلت می کرد بهشت را و استعاذه میکرد از آتش جهنم، و هرگاه درقرآن تلاوت می کرد «یا ایها الذین آمنوا»، می گفت:«لبیک اللهم لبیک» و درهیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است. و زبانش از تمام مردم راستگوتر بود و بیانش از همه کس فصیح تر بود.
و درمناقب ابن شهر آشوب و روضه الواعظین روایت شده که امام حسن علیه السلام. هرگاه وضو می ساخت بندهایش می لرزید و رنگ مبارکش زرد می گشت. سبب این حال را از آن حضرت پرسیدند. فرمود:«سزاوار است بر کسی که می خواهد نزد رب العرش به بندگی بایستد، آنکه رنگش زرد گردد و رعشه بر مفاصلش افتد.» چون به مسجد می رفت وقتی که نزد در می رسید سر را به سوی آسمان بلند می کرد و می گفت:
«الهی ضیفک ببابک یا محسن قداتیک المسیئی فتجاوز عن قلیج ماعندی بجمیل ما عندک یا کریم»
«ای خدای من این میهمان تواست که بدرگاه تو ایستاده،ای خداوند نیکوکار! بنزد تو آمده بنده تبهکار، پس درگذر از کارهای زشت و ناستوده من به نیکی های خودت ای کریم!»
و نیز ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که جناب امام حسن علیه السلام بیست و پنج مرتبه پیاده به حج رفت و دو مرتبه و به روایتی سه مرتبه مالش را با خدا قسمت کرد که نصف آن را خود برداشت و نصف دیگر را به فقرا داد.
و درفضیلت گریه بر حضرت امام حسن علیه السلام و زیارت آن بزرگوار، از ابن عباس روایت شده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که:«چون فرزندم حسن علیه السلام را به زهر شهید کنند ملائکه آسمانهای هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز براو بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا و هرکه بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود؛ هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند؛ و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش برصراط ثابت گردد در روزی که قدمها برآن لرزان است.

 


نوشته شده در  دوشنبه 84/7/25ساعت  3:7 عصر  توسط سمیر جوان 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
داعش
خواهد آمد
[عناوین آرشیوشده]